آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
راستی مرسی منو لینک میکنی... نويسندگان
کوچولوی ناز من محمد متین دفتر خاطرات کوچک پسرم سلام روز اول کلاس گذشت... بد نبود ولی با گریه شروع شد...آخه دلم نمیومد از پسر جیگرم جدا بشم...کلی گریه کردم و از زیر آیینه قرآن مامانم رد شدم و رفتم وقتی برگشتم جیگرم خواب بود و مامانم گفت اصلا اذیت نکرده...خدا رو شکر ...خداکنه تا آخر ترم همین جوری بمونه... تو کلاس همش تو فکرش بودم و خیلی درست نمیتونستم رو درس تمرکز کنم.... همش چهره نازش جلوی چشمام بود...
خدایا من با همه این دغدغه ها مادرشدنم رو دوست دارم........خیلی زیاد نظرات شما عزیزان:
سلام
بلاگ جدید مباررررررک پس من چی بگم که ارنیکا رو از صبح تا شب می ذارم مهد ![]() دو روز اول کارم واقعا دلم می خواست گریه کنم. اما الان که می بینم اون هم خوبه و گریه نمی کنه یه کم بهتر شدم زنده باشه الهی موفق باشی دوست خوبم دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:, :: 19:43 :: نويسنده : مامان رویا
![]() ![]() |